Thursday, March 1, 2007

هذیون

تب دارم. خیلی هم تب دارم.
حالم خوش نیست. حالم اصلا خوش نیست.
نمیدونم. دیگه نمیدونم چند روز شده. چهل؟
دلم میخواد تا ته دنیا باور کنم که اینا همش دروغ بوده. یه بازی.
یه روز تو خیابون از پشت میپری و با دستات جلوی چشمام رو میگیری. اگه هر وقت اینجوری از پشت سر جلوی چشمام گرفته بشه می دونم تویی. بعد برمی گردم. با هم می خندیم. خیلی می خندیم. همون جا یادم می ره که اینهمه وقت نبودی.
میدونم یه یکشنبه ای میای و زنگ خونه ام رو میزنی. یک شنبه ها همیشه خونه می مونم. بمونم؟
حالم باز خوب نیست. تب دارم. نمیدونم چی دارم می گم. چرا می دونم. میگم منتظر می مونم....
امروز باز قاطی کردم. ولی جای نگرانی نیست. خوب میشم...

4 comments:

Anonymous said...

Salam :) U ARE NOT ALONE . http://i16.tinypic.com/33kvm78.jpg

نیما نیلیان بوشهری said...

سلام
اول اینکه، آره دوست عزیز خوب می شی
فقط به یک مدت زمان احتیاج داری
و به قول دوستمون، تو تنها نیستی رفیق جان


دوم اینکه اگه راستشو بخوایی او ن عکسها مال تابستون هستند، دقیقا همون روزی که از هلند برگشتم:)
اما خوب دوباره شروع کردم عکاسی
راستی تو هم عکسهای خوبی گذاشتی تو فلیکر کلی حال کردم

مراقب خودت باش
تا بعد
ciao

Elina Azari said...

salam lida jonam
bacheha rast migan to tanha nisia manam hasama pishet
zoodi khob shia khob khob?!
mikham bazam baham harf bezanima.

ah said...

ghorboooneh dokhtare gool
boooosiii