Saturday, January 19, 2008

یکسال از پروازت گذشت

دیدمت پیراهن و شلوار سفید پوشیده بودی. دست خودم نبود، خنده ام گرفت. یه فحشی بهم دادی. گفتم تقصیر من نیست خیلی با مزه شدی توی این لباس، بهت سفید میاد. پرسیدم با خنده مگه کجا میخوای بری که سفید پوشیدی. گفتی احمق اومدم تو رو ببینم...
انگار اون موقع بود که فهمیدم یکسال نبودی. می خواستم بگم عزیز یکسال رو کجا بودی؟ پارسال قرار بود بیایی که خبر رفتنت را به من دادند. دیگه خواب و بیدار بودم. خیلی سعی کردم که باز به خواب برم و تو رو در اون لباس سفید ببینم. به خواب رفتم به شوق دیدنت ولی تو باز رفته بودی. باز پر کشیده بودی. باز نبودی.
دلم برات خیلی تنگه عزیز، خیلی.

4 comments:

Elina Azari said...

روحش شاد و بس
یادم میاد پارسال رو و بس
بگذریم
دیگه غمی نباشه تو دنیا برایت به امید خدا

Anonymous said...

همین بود آخرین حرفت

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشم هایم را بر روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا رفتی

نمی دانم چرا شاید خطا کردم

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا تا کی برای چه

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنچره با مهربانی دانه برمی داشت

تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت

کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی داشت

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام


http://360.yahoo.com/fashistz

Anonymous said...

کی بود عزیزت؟
من هم میشناسم؟
تو که دیگه فراموش کردی
شاد باشی

لیدا حسینی نژاد said...

اگه نمیدونی کی بود عزیزم از کجا میدونی که من دیگه فراموشش کردم؟ کاش جرات می کردی حداقل اسمتو میذاشتی!!!!!!