Monday, February 19, 2007

...سی روزه

یک ماه گذشت ولی چه دردناک و تلخ و طولانی
باز امشب بیقرار شدم و بی خواب...
سرم رو با رادیو زمانه و دانشگاه گرم می کنم که گذر زمان رو حس نکنم ولی وای از اون زمانی که تنهام... که چقدر تنهام.
باید جور دیگه ای زندگیم رو ادامه بدم. شاید برگشتن به فعالیت های سیاسیم کمکم کنه...

.

.
ولی با اینهمه دلتنگی چه کنم؟

.

.
حتما یه روز بالاخره آرومتر میشم. نه؟

Wednesday, February 14, 2007





عزیزکم روز والنتاینت مبارک
کاش بدونی چقدر جات پیش همه ماخالیه...



Tuesday, February 13, 2007

...خاطرات زیبایند و تو زیبایی
خاطرات با تو زیبا بودند
و
بی تو چه زشت...

تصمیم دارم آنچه بر من می گذرد چه زشت و چه زیبا
آنرا در خلوت خود نگاه دارم که در اینجا غریبه بسیار است.

...


...

قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند.

Wednesday, February 7, 2007

اونقدر تو این مدت به خوابم اومدی که به عشق تو و دیدن تو میخوابم عزیز دل.
خوابهام دیگه بوی تو رو گرفتن...
گله ای نیست قشنگم. راضیم به آرامش تو گل من...