فقط یک هذیان
باران می بارد و می بارد و می بارد باران از آسمان و آسمان سوراخ می شود و از هفت سوراخم باران می بارد تا تازه شوم و نمی شوم و عاشق می شوم و نمی شوم و تب دارم و هذیان می گویم و تو نبودی و نیستی
برایت گفتم که در آن لحظه ها که نبودی فقط در همان لحظه ها تب کردم وعاشق شدم . برایت گفتم که در همان لحظه ها او آمد و گیسوانش را بر تنم تاب داد و تاب داد و من تب کردم و او بود و تو نبودی؟
دلم اما چرکین شد و باران آمد و او آمد و تو نیامدی و باران چرک را شست و شست و چرک گلویم را نشُست که این چرک راهم را و راه گلویم را و راه فریاد را بسته و من هذیانم را قورت می دهم و پایین نمی رود لامصب که این چرک نمی گذارد پایین برود
هذیان می گویم و تو می آیی و گیسوانت را بر تنِ تب دارم تاب می دهی و لبهای داغم را می بوسی و می خوری و عاشقم می کنی و من یک عاشق تب دار می شوم تا تو بیایی و می آیی و بودنت را بر من می پاشی و من حسرتم را قی می کنم و تبم را
و تو می روی و او می آید و من می مانم با صدای باران . باران بر سر و تنم می خورد و می خورد تنم را و من حل می شوم در نبودن تو و حسرت شبهایی بی تب و حیران این همه عشق و تب.
کاش او بماند و این صدای باران با عطر گیسوان تو ابدی شود و من دیگر تب نداشته باشم و حتی خودِ عاشق نیز.
40 comments:
جانا که سخن از زبان دل میگویی ... هذیانهای عاشقانهوارههای آرام ... آرااام میآیم و آرام میروم ....ـ
باران نمی آید
تو نمی آیی
و هیچ کس نیست
می ارزد اما؛
اگر خورشید همین نزدیکی های درآید
و آن وقت همه هم را در آغوش می گیرند
قشنگ بود؛ بیاختیار یاد "کسی میآید" فروغ افتادم، ببخشید اگر بیربط است.
همه چيز با اولين قطره ي باران آغاز مي شود
باور نداري ؟امتحان كن
از بهار
حظّ تماشايي نچشيدم،
که قفس
باغ را پژمرده مي کند.
از آفتاب و نفس
چنان بريده خواهم شد
که لب از بوسه ي ناسيراب.
سلام..خیلی زیبا بود.....
زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن
زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن
سلام
باغ بی برگی........
نگاهی و یادی
سلام
نگاهی و یادی
مزدک نمیدونم از کی خواننده این وبلاگ خاک گرفته شده شدی و کی هستی
به یاد بلند ترین شب سال
تولدت مبارک
شاید یه آشنای قدیمی
اگر اشتباه نکرده باشم
که حسم می گه اشتباه نکردم
نگاهی و یادی رمز ما بود... یا نه ... رمز من بود با تو
می دونی چقدر خوبه که هنوز به یادمی؟؟؟
http://mazdak-deltangi.blogspot.com/
باورم نمیشه که تو خودت باشی هرچند که سرد ی ولی باز ..
با سلام و سپاس از شما
شما را نمیشناسم و وبلاگ نیز صرفاً خبر سایت جرس را با لینک منتشر کرده است
لطفاً در صورت تمایل یک ایمیل برای ارتباط بگذارید
اگر چه به نظرم یک آشغال بی مصرف تمام عیار می آئی. اما آن لینک نه بفرمودهی حضرتعالی که بنا به توصیهی رفقای راستین ساسان حذف شد
دیگر هرگز مایل به دیدن پیام شما در آن وبلاگ نیستیم و همچنین دیدن روی پر توقع و طلبکار شما و امثال شما غربتیهای آسوده خاطر در هرکجای دیگر
سلام خانم حسینی نژاد . اگر امکان دارد شماره ای برای تماس به من بدهید. سپاس
آرش سیگارچی
سلام لیدای نازنین براتون ایمیل فرستادم
لیدای گرامی با درود و سلام سالی بدون اندوه و با شادی و سلامتی فراوان برایتان آرزو دارم. ارادت و مهر فراوان عبدالقادر
سلام سال نو مبارک
مهدی جان سال نوی تو هم مبارک
خانم لیدای عزیز، امروز به حسب اتفاق مطلبی از شما در این وبلاگ خواندم و در عجبم که چطور زبان می تواند چنین روایتگر آشفتگی های درونی یک انسان باشد.
با من در تماس باشید و درخواست دوستی یک داستان نویس آماتور را بپذیرید. منتظر ایمیل شما هستم.
میلاد صادقی
shortstory2002@gmail.com
سلام بعضی وقت ها سراغ دوستان قدیم را بگیرید شاید بد نباشد به یاد همه اون خاطرات
شما بفرمایید من چطور سراغ دوستان قدیمی رو بگیرم !!!!!
پس از عرض سلام ! دوستان قدیمی توی جی میل چت هم می کنند؟
من هزارساله توی یاهو نرفتم
منظورم توی همین جی میل بود
شب خوش.
سلام
چند وقته پیدات نیست با من تماس بگیر لطفا
هميشه كسي به نام او مي آيد و همه چيز دگرگون مي شود!
سلام خانم حسینی نژاد، می خواستم مطمئن بشم وبلاگ "دو سال با امیر فرشاد ابراهیمی" به آدرس
http://2years-gap.blogspot.com/
متعلق به شما است یا خیر؟
خوب :امروز صبح اولين بارون درست و حسابي تهران باريد
بد : من از وقتي ازدواج كردم توي خونه جديد ماهواره ندارم و نميتونم صداي تو رو از زمانه بشنوم و كلي دلم برات تنگ شده
خبر زشت : اينكه تو نيستي اين كه كمرنگي همه جا اينكه كجايي اينكه چي كار ميكني اينكه چينگي ....كلا زشته ديگه خجالت داره
Post a Comment